يادداشتهاي يك آزادانديش ايراني
هجوم فرهنگ ايراني به وسيلهي اعراب قادسيه دوباره در قرن 21 تحقق يافت. انقلاب ايران كه ميتوانست برآورندهي تمام آمال و آرزوهاي ملت دردمنــد ايران باشد، به عاملي براي انهدام اساس فكر و انديشهي ايراني تبديل شده است. اين قوم روشنفكــر "چند پهلوي پرملكات" به ناگاه در برابر خود - به جاي انسانهاي آزاده و مليپرست - ديوهاي 1400 سال پيش را مشاهده ميكنــد. انقلابي كه شعارش برپايي حكومتي مردمي و اضمحلال اساس نظام شاهنشاهي و استبدادي بود و دموكراسي اسلامي (حتي كاملتر از نوع غربي آن) را به مردم وعده ميداد، با طرح ولايت فقيه دوباره پايههاي نظام استبداد مذهبي را بنيــان نهاد كه صاحبان قبلي زر و زور حتي خوابش را هم نميديدند. اسلام [هماني كه محمد (ص) از آن دم ميزد] اگر به شكل صحيح، درست و كامل عمــل ميشد، شايد ميتوانست از عهدهي جهان امروز برآيد. اما اسلام سياسي شدهي كنوني حتي نميتواند چهار ديواري يك خانهي كوچك را هم اداره نمايد.نوع نگاه اسلام به مقولهي عدالت اجتماعي و اقتصادي، اختيارات مردم در مسايل حكومتي ، رسميت دادن به حق ملت براي امر به معروف و نهي از منكر حاكم اسلامي [در حال حاضر: دولت] و ... مسايلي بوده كه از همان اوايل ظهور و تبليغ آن به وسيلهي پيامبر اسلام، اذهـــان را متوجه خود ساخته است؛ اما، در عصر كنوني و در نظامي كه ادعاي تبعيت از اصول اساسي و واقعي اسلام را در مسايل حكومتي دارد، هيچ اثري از مسايل مطروحه را نميبينيم.
همهي اين مسايل مرا بر آن داشت تا دربارهي بسياري از مسايل سياسي و مذهبي (با قرائت نظام فعلي) عميقانه بيانديشم و نتيجهي مطالعات خود را در اختيار دوستان عزيز قرار دهم.
از همهي دوستان انتظار دارم تا مرا نيـز در جريان نظرات ارزشمند خود قرار دهند و اگر در جايي احساس كردند در عقايد خود با اشتباه مواجه شدهام و يا در حال پيمايش مسير غلطي هستم مرا متنبه نمايند. مسلما؛ انديشههاي انتقادي اين عزيزان نيز در همين پايگــاه منتشر خواهد شد.
با سپـــاس